خضـــری شهـر آرزوهـا

شهر ییلاقی خضری دشت بیاض،پیشانی سرسبز خراسان جنوبی«سرزمین سیب های بهشتی»

خضـــری شهـر آرزوهـا

شهر ییلاقی خضری دشت بیاض،پیشانی سرسبز خراسان جنوبی«سرزمین سیب های بهشتی»

خضـــری شهـر آرزوهـا

خداوندا ؛ دلهای ما را
به زیباترین نقطه هستی(بین الحرمین)پیوند بزن
.....................................................
حسن خسروی خضری
سر کوی یار خضری به حریم کعبه ماند
که به هر طرف کنی رو بتوان نماز کردن

بایگانی
پیوندها

۳ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

یادی از بزرگانِ شهر آرزوها

حسن خسروی خضری (شهرآرزوها) | پنجشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۰۴ ب.ظ

مهندس محمّدحسین جهانبخش(استاندارِ معزّز) و مهندس علی باقری(شهردارِ محبوب خضری دشت بیاض)

دو مردِ بزرگِ شهر آرزوها

که سالهای زیادی از عمرشون رو وقفِ خضری دشت بیاض کردن . . .

بدونِ هیچگونه چشمداشتی و هیچگونه توقّعی  ؛

روز و روزگارتون ، لبریز از نگاهِ مهربانِ خداوند .

مهندس محمدحسین جهانبخش ومهندس علی باقری

  • حسن خسروی خضری (شهرآرزوها)

چه حسی هست در قلبم،شبیه کوچۀ برفی،پُر از احساس آرامش

حسن خسروی خضری (شهرآرزوها) | پنجشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۶:۲۹ ب.ظ

خضری دشت بیاض،شهر آرزوهایم

چین و چروک های صورتت رو که دنبال می کنم،باز هم به زمستونایی میرسم که سرمایِ آرزوها سخت آزارش داده . . .

دوست دارم توی چلّۀ زمستون هر چی که هوس داری برات مهیّا کنم ولی ازم نخواهی که دوستت نداشته باشم،هرگز نخواهی !

 در این زمستون ، حسابی بخواب ولی در یک بهارِ متفاوت تر از گذشته، از خواب بلند شو ؛

خیلی وقته که احساسم یخ زده و آرزوهام قندیل بسته ؛ ولی هیچ وقت دوست ندارم که امیدم زیرِ یک بهمنِ سرد و سوزان دفن بشه ؛

امیدوارم یه روزی شالِ آرزوها رو دور گردنت بندازم،شالی که سالها برای بافتنش زحمت کشیدم و خونِ دل خوردم ؛

همین آرزوهای قشنگته که هنوز نفسم رو گرم نگه داشته .

شاید یه روزی بتونم بدونِ هیچ دلهره ای توی خیابونایی که سالهاست از دردِ بی انصافی ها فلج شدن قدم بزنم و

شاهدِ شکفتن شکوفه های رنگارنگت باشم در پسِ زمستونای سرد و یخ زده ؛

  • حسن خسروی خضری (شهرآرزوها)

تبسّمی به یادِ روزهای خوش زندگی ؛

حسن خسروی خضری (شهرآرزوها) | پنجشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۴:۳۱ ب.ظ

مهدکودکِ سابقِ خضری

یادش بخیر . . .

اون عدس پلوهای خوشمزۀ خانم عبّاسی(همراه با نیمرو) ؛

سرسره های دوست داشتنی ؛

چقدر با ذوق و شوق میرفتیم . . .

چقدر زمان زود میگذره و ما هنوز از شناختِ خود غافلیم ؛

  • حسن خسروی خضری (شهرآرزوها)