یه کامیون با بارِ طنز(2)
حسن خسروی خضری (شهرآرزوها) | دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۵۰ ب.ظ
- ۰ نظر
- ۳۰ دی ۹۸ ، ۲۱:۵۰
گاهی وقتا که میونِ اینهمه دلتنگی ، پنجره های دلت برای برخی گمشده ها تیترِ غم میزنه و
هوای مه آلودِ شهر رو به جونش میخره ،
گاهی وقتا که دلتنگی برای خیلی از عاشقانه های شهر،میشه وردِ زبونت ،
گاهی وقتا که قافلۀ غصّه و غم،میشه تار و پودِ شهر ،
یک صحنۀ رنگی و بارونی توی باغشهر خضری دشت بیاض،میتونه پناهگاهِ خیلی از موجهای منفی دلت باشه ؛
و امروز با دیدنِ یک صحنه ی رنگی و خوش طعم،خوشحال شدم :