وظیفه باعث میشود تا کارها را انجام دهی،اما عشق کمک میکند تا آنها را زیبا انجام دهی
روزیکه مهندس باقری با عشق و سماجتِ خاصِّ خودش داشت زیرساختهای پارک جنگلیِ خاوران رو آماده می کرد ،
رویکه مهندس داشت طراحیِ مبلمانِ زیبایِ پارک جنگلی رو نظاره می کرد ،
روزیکه داشت چشمهٔ هنر و علاقهٔ وصف ناپذیرش رو در پارک جنگلی جاری می کرد ،
نگران یک موضوع بود ؛
اونم اینکه بعد از رفتنِ باقری ، چه بر سرِ سفره های سبزی که او تزیین کرده بود خواهد آمد !
باقـری رفت ولی باقـری ماند و باقـری جاودانه شد . . .
بعد از رفتنش چندین شهردار اومدن و رفتن ولی همچنان باقری نگرانِ جوانه های سبزِ شهر آرزوها بود ؛ تا اینکه . . .
مهندس جوادی با گامهایِ مهربان و دلی تشنهٔ نوآوری ، پا به خطهٔ خضر گذاشت و معمارِ بزرگِ خضری دشت بیاض رو از
نگرانی نجات داد . . .
مهندس جـوادی در کنارِ کوله بارِ عشق و تجربه "مهندس اسماعیلی" به زیبایی،تنِ خستهٔ خضری دشت بیاض رو شستشو
داد و بارقهٔ امید رو به نگاه های خاکستری شهر بازگرداند ؛
- ۱ نظر
- ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۱