آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یکنفر در آب دارد میسپارد جان ؛
--------------------- --------------------- --------------------- --------------------- ---------------------
آن روزها که شایعاتِ تلخ در مورد شرکت سهامی زراعی خضری به اوجِ خودش رسیده بود ؛
آن روزها که التهاب در مجمع عمومیِ این شرکت موج میزد و فضای شهر به دروغ های منافقین آلوده شده بود ؛
آن روزها که نمایندۀ قاینات برای خودش ادّعایی داشت و عدّه ای از هوادارانش در خضری دشت بیاض بازیچۀ او شده
و دنبالِ انحلال شرکت سهامی زراعی خضری بودند ؛
این مردِ بزرگ،با تمامِ توانِ انقلابی و اتکّالِ الهیش در مقابل آنها ایستادگی کرد و امید و خوشحالی را
به قلب سهامداران شرکت و شهروندان برگرداند ؛
سخنرانی کوبنده و متعصّبانه اش،نمایندگان وزرات جهاد کشاورزی را بهت زده کرد تا جاییکه از
شنیدنِ اراجیفِ مخالفانِ شرکت به ستوه آمده و با تمامِ توان از ابقای شرکت حمایت کردند "
آن روزها که عدّه ای از مسئولانِ شهر نه تنها در پیِ دفاع از حیثیّتِ آبِ دشت خضری بر نیامدند بلکه در جلساتِ
اجتماعی با موضوعِ فولاد هم حاضر نشده و از موقعیّتِ شغلیِ خود احساسِ خطر می کردند ؛
آن روزها که برخی روشنفکران به فکرِ راحتیِ خودشان بودند و گاهاً با افشاگری های حجه الاسلام والمسلیمن مدنی در
بحث فولاد،زاویه گرفته و احساسِ خوشایندی نداشتند ؛
آن روزها که شماری از دوستان،دفاع کردن از حقِّ مدنیِ خضری دشت بیاض را حولِ محوریّتِ " آبِ منطقه " بلد نبودند ؛
او بود که با تمامِ توان با حجه الاسلام مدنی در مقابلِ بی عدالتی هایِ گرگ صفتان ایستادگی کرد " ؛
" او هیچگاه برای راضی نگه داشتنِ ما فیلم بازی نکرد "
- ۹۷/۰۶/۰۳