ریزش بهمنِ عشق از قلّه های انقلاب "خضری دشت بیاض . . . "
سی و نهمین بهمن بود . . .
و خضری دشت بیاض با نگاهی باشکوهتر از همیشه ؛
"زنجیرۀ عشق" با طعمِ شیرین آواهای انقلابی،لحظه به لحظه کاملتر می شد ؛
غرور انقلابی با پهن شدنِ پرچم زیبای کشورمون بر دستان بچّه های شهر،کاملاً مضاعف شده بود ,
روح غلامحسین در میانِ "فوجِ جمعیّتِ تجدید میثاق" جاری بود و جاش خالی
روح بابای خوبم در 20بهمن و روح غلامحسین عزیز در 22 بهمن به آسمون انقلاب پر کشید ؛
هردوتاشون فرمانده پایگاه بودن ؛
چقدر بهمن 96 متفاوت بود
بهمنی که چکیدۀ تمومِ خاطراتِ انقلابه ؛
این بهمن خیلی حرف ها برای گفتن داشت که میشه اونا رو با اشکِ جان نوشت و به همۀ آزادمردان هدیه داد ؛
بلوار آزادگان خضری دشت بیاض،به زیباترین چهرۀ شهر بدل شده بود و چشم ها از این جلوۀ حضور بهت زده بودن ؛
سرهنگ برات زاده در صحبت هاش به خوبی به این حضور اشاره کرد و گفت که الحق والانصاف که تماشایی بودین ؛
خدایا شکرت . . .
وقتی به حضور مردم در برخی شهرهای خراسان جنوبی نگاه می کردم،بیشتر متوجّه حقّی می شدم که از خضری دشت بیاض
ضایع شده . . . !
خضری دشت بیاض در قلّۀ فجر امسال،کهکشانی از عشق امام و رهبری شده بود ,
زمستون امسال برفی نداشت وگرنه یقیناً با این حرارتِ ایمان و اخلاصِ شهر آرزوها آب می شد ؛
شهر آرزوها تا این لحظه هم به لطفِ این حضورِ متعالی بیمه شده و امیدوارم در سالی که پیش رو داریم با ارتقاء به
مرکزِشهرستان،سهم خودش رو از انقلاب دریافت کنه ؛
چشم شهرِ ما به نگاه مهربون چشمه های بهمن معطوف شده و هیچگاه به قلبهای فولادی و پوچ دل نبسته .
خدایا خودت شاهدِ این حضور غرورآفرین بودی،به فرشته هات ندا بده که بیشتر ازین ما رو منتظر نذارن ٍ صبر کردن هم
سقفی داره و حدّی . . .

- ۹۶/۱۱/۲۴