اینجا شهرِ غریبی نیست . . .
حسن خسروی خضری (شهرآرزوها) | يكشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۷:۳۲ ب.ظ
خضری دشت بیاض ،
شهرِ غریبی نیست
هنوز هم شهر آرزوهاست،امّا شاید در خیال ها کمتر مرور می شود،وعدّه ای کمتر برایش نگران می شوند . . .
و البته دلش پُر شده از روزمرگیِ کوچه ها و خیابان هایی که روزگاری نسیم محبّت و مهربانی رو بهتر تجربه می کردند ؛
کجا رفتند،ستاره هایی که همیشه در شبِ تاریکِ شهر می درخشیدند ؟
نکند آرزوها کوچ کرده اند از میانِ دلخوشی های شهر .
آن روزها بیشتر به گوشه کنارِ شهر سر میزدن و بیشتر جویایِ احوالش بودند ؛
کوچه های شهر،به پچ پچ آمده اند،از دلتنگی و نگرانی ؛
شهر در امن و امان است ؛ ولی در خفقان ؛
و غرقِ خاطره هایی که بوی زندگی می دهند . . .
خدایا،شهر بوی باران می دهد هنوز ، و دلم بارانیست "خدایا شکرت"
- ۰ نظر
- ۲۵ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۹:۳۲