بخش نیمبلوک ؛ ناحیه ای زرخیز امّا محروم . . .
توی روزهای خاموشی
ساعتِ روی دیوار هم
کارش به فراموشی کشیده میشه . . .
روزمرگی یک عادت میشه و از عَ مَ ل تنها اَمَل باقی می مونه
- ۰ نظر
- ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۵۲
توی روزهای خاموشی
ساعتِ روی دیوار هم
کارش به فراموشی کشیده میشه . . .
روزمرگی یک عادت میشه و از عَ مَ ل تنها اَمَل باقی می مونه
واژه ها در شعر ذیل،تداعی کنندۀ زندگی در خضری قدیمه ؛
با همدیگه میخونیم ولی باید کاملا با لهجه سنتی و قدیمیِ خضری قرائت بشه ؛
مثلا حین خوندن باید تفاوت بین کلمات شبیه به هم رو تشخیص بدین ؛
جله(تگرگ) - جله(فضولات گوسفند) *** گَـرگ - گُـرگ *** شلته - شلّته و . . .
.
کوگ : کبک - - - پَلو : پالان الاغ - - -
شب عید با کمک بچّه های انجمن جوانان خضری،مقدّمات پختِ بلغور رو فراهم کردیم . . .
" صبــح عیــد "
" حاشیــه جـادّه سنتــو "
دیگ های بلغور با آتشی گرمابخش،مسافران رو به سمت خودشون می کشیدن و دیدن این صحنه ها خستگی رو از تن بچّه ها
بــدر می کــرد ؛
بیشتر مسافران دستی به ملاقه زدن و با هم زدنِ بلغور، حاجت خودشونو طلب کردن و عکس یادگاری گرفتند ؛
یکی از زائرین با دیدن این کارقشنگ به همۀ بچّه های انجمن عیدی داد ؛
یه نفر هم گفت که میتونه منبعد بانی این امر خیر باشه و هزینه هاش رو بر عهده بگیره ؛
صحنه های قشنگ زیادی در حین پذیرایی زائران به چشم می خورد که دلگرمی بچّه ها رو بدنبال داشت ؛
در این امر خداپسند بیش از هزار ظرف یکبارمصرف بین مسافران "برای صرف بلغور" توزیع شد .
در هرصورت امیدوارم این کار پسندیده که مهمان نوازی شهرمون رو نشون می داد تکرار داشته باشه و در آیندۀ نزدیک شاهد برگزاریِ
باشکوهتر این گونه امور خیر باشیم ؛
/ با تشکر از آقا نعمت بادامکی و آقا روح الله صفری /