" عیدقربان " روز اوج بندگی و تجلّی ایثارِ ابراهیمی مبارک ؛
در خواب به او ندا شد: «ای خلیل گر تشنه ی وصال مائی برخیز و با کارد تیز
فرزند دلبند خود را قربانی کن!»
ابراهیم از هیبت این خطاب بیدار شده و با خود گفت آیا این امر رحمانی است یا وسوسه شیطانی؟
شب عرفه نیز همان خواب را دید و در شب نحر(عید قربان) نیز همین خواب را دید و یقین او زیاد شد و صبح روز عید قربان،
ابراهیم خلیل با همسرش هاجر وداع کرده و با اسماعیل از خانه به سوی منا روی نهادند.
وقتی به منا رسیدند، جریان خواب خود را به فرزندش بازگو
کرد و اسماعیل در واکنش به این سخن پدر چنین گفت:
ای پدر بزرگوار من اگر
هزار جان داشتم، همه را به فرمان الهی قربان میکردم و تسلیم امر الهی
میشدم . . .
ابراهیم چون در منا به جمره اول رسید،
شیطان آمد که او را تعرض کند، هفت سنگ به سوی او انداخت و در
جمره دوم و سوم هم هفت سنگ پرتاب کرد.
این رمی جمرات ثلث از جمله مناسک حج شد. پس هنگامی که پدر و پسر حکم خدا را گردن نهادند،
ابراهیم پیشانی پسر را بر
زمین نهاد و تیغ تیز بر حلق او گذارد اما ذرهای از پوست و گوشت و رگ او
بریده نشد و
سرانجام از طرف حق سبحانه و تعالی ندا آمد که عمل ابراهیم مقبول درگاه ما شد و آنرا پسندیدیم.
- ۰ نظر
- ۳۱ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۰۸