چه قلبهایی که با شنیدن واژۀ "خداحافظی" لرزیدند . . .
حسن خسروی خضری (شهرآرزوها) | شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۱۸ ب.ظ
در
حالیکه اکثرمسئولان شهر و شهرستان به جهت نارضایتی در مراسم تودیع تشریف فرما نشده
بودند ،
هیــچ چیــز بدتر از این نبــود که شهــرخضــری دشت بیــاض " نداند" به کدام خاطــره باخته است . . .
عشــق هیچگــاه نمی میــرد،تنهــا از لبخند به اشک و از اشک به خاطره تغییر ماهیت می دهد ؛
دیروز حال خضری دشت بیاض خوب نبود و خاطــره هــا به عیــادتش آمــده بــودند ؛
خاطــره هــایی کــه هــرکدامش بیانگــر دنیـــایی از قصّــه هــای انسـانیّت و مــردانگـــی بـــود ؛
امشب می نویسم فقط برای اینکه عشقِ مدنی در یادمان مسافر همیشگی باشد . . .
در بحبـــوحــۀ غـــوغــای خیانتهــا ، دروغهـــا ، دل کنــدن هـــا ، عـــادت هــا و هــوس هـــا ،
اهالی بی شیله پیلۀ خضری دشت بیاض بدون هیچ گونه پیچیدگی تمرین آدمیّت میکردند تا از
زمینه های ظهور فاصله نگیرند ؛
گاهی انسان به قصد نجات،شاپرکی را از لای بوته های سردرگم می گیرد تا او را آرام رها کند ولی
ناخواسته او را در میان دستهایش له می کند . . . نیّت کجا و سرنوشت کجا
دیروز ما را به روز فروختند و به راز ؛
محراب مسجد امام حسین(ع) غبار غم گرفته بود و دلها برای ساعاتی " اسیر بغض و بهت "
امّــا گـذشت . . .
ما هیچگاه با آمدن حاج آقای یعقوبی به تقابل برنخواسته بودیم و فقط خواستیم درک کنیم که چرا
با خواسته ای کاملا مردمی،ولایی و عاشقانه اینگونه برخورد شد . . .
واقعاً برای دو روز بیشتر ماندن بود !
هیــچ چیــز بدتر از این نبــود که شهــرخضــری دشت بیــاض " نداند" به کدام خاطــره باخته است . . .
عشــق هیچگــاه نمی میــرد،تنهــا از لبخند به اشک و از اشک به خاطره تغییر ماهیت می دهد ؛
دیروز حال خضری دشت بیاض خوب نبود و خاطــره هــا به عیــادتش آمــده بــودند ؛
خاطــره هــایی کــه هــرکدامش بیانگــر دنیـــایی از قصّــه هــای انسـانیّت و مــردانگـــی بـــود ؛
امشب می نویسم فقط برای اینکه عشقِ مدنی در یادمان مسافر همیشگی باشد . . .
در بحبـــوحــۀ غـــوغــای خیانتهــا ، دروغهـــا ، دل کنــدن هـــا ، عـــادت هــا و هــوس هـــا ،
اهالی بی شیله پیلۀ خضری دشت بیاض بدون هیچ گونه پیچیدگی تمرین آدمیّت میکردند تا از
زمینه های ظهور فاصله نگیرند ؛
گاهی انسان به قصد نجات،شاپرکی را از لای بوته های سردرگم می گیرد تا او را آرام رها کند ولی
ناخواسته او را در میان دستهایش له می کند . . . نیّت کجا و سرنوشت کجا
دیروز ما را به روز فروختند و به راز ؛
محراب مسجد امام حسین(ع) غبار غم گرفته بود و دلها برای ساعاتی " اسیر بغض و بهت "
امّــا گـذشت . . .
ما هیچگاه با آمدن حاج آقای یعقوبی به تقابل برنخواسته بودیم و فقط خواستیم درک کنیم که چرا
با خواسته ای کاملا مردمی،ولایی و عاشقانه اینگونه برخورد شد . . .
واقعاً برای دو روز بیشتر ماندن بود !
- ۹۶/۰۵/۲۱