جوانى یک پدیدهٔ درخشان و یک فصل بی بدیل و بی نظیر از زندگى هر انسانى است .
- ۰ نظر
- ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۰
بهزیستی خضری دشت بیاض که یکی از مهمترین ادارات شهر و بخش نیمبلوک به حساب میاد و قریب به
ده ساله که خدمات شایسته ای رو به اهالی محروم بخش ارائه میکنه این روزا حال خوشی نداره . . .
این نمایندگیِ مستقل علی رغم اینکه در یک ساختمان نوسازِ ملکی با ده کارمند به صورت فعّال داشت به
کار خودش ادامه میداد بطور ناگهانی در یک اقدامِ از قبل سازمان یافته و بدور از شئوناتِ انسانی و سازمانی، به یک
نمایندگیِ وابسته تبدیل شد و قرار شد فعالیت خودش رو تحت نظر اداره بهزیستی قاین ادامه بده و متاسفانه اعتباراتِ
این نمایندگی هم به قاین انتقال یافت .
من نمیدونم واقعا توی این شهرستان چه خبره که هرکی بیکار میشه میاد سراغ مظلومیّت خضری دشت بیاض و از
صداقت و سادگی مسئولینش سوءاستفاده میکنه . . .
واقعاً مردم خضری دشت بیاض و بخش نیمبلوک باید دلشون به چی خوش باشه ؟؟؟!
بنده علی رغم احترامی که برای همه مسئولین شهر قائلم باید برای هزارمین بار اعتراف کنم که جای شخصی همچون
علی باقری درخضری دشت بیاض به شدّت خالیه،مسئولین قاینی از ترس و جذبه مهندس باقری هیچوقت بخودشون
جرأت ندادن بیان سراغِ ادارات خضری دشت بیاض . . .
مسئولینِ محترم ؛
هنرِ مدیریّت در این نیست که فقط پول رو از حساب بردارین وخرج کنین ؛ اینکار رو هر انسان مبتدی میتونه انجام بده ؛
هنرِ مدیریّت این نیست که به جای خدمت به مردم به فکر پاداش پایان سال باشین ؛
هنر مدیریّت اینه که عاشقانه و جسورانه برای شهر دل بسوزونین و در راه خدمت به مردم از کوچکترین قدمی پرهیز نکنین .
انتظار ما از بخشدار محترم جناب آقای گلچین ،شهردار محترم جناب مهندس دشتی،اعضای محترم شورا وریاست محترم بهزیستی جناب آقای بسکابادی و سایر مسئولین اینه که با تمام وجود از حقّ شهروندان دفاع کنن نه اینکه
با حرف زدن و قولهای رؤیا گونه مردم رو دور بزنن .
" حداقل با حجه الاسلام مدنی همراه باشیم "
صبح شوگیر به اتّفاق آقای حسینیان برای گَـوِه زدنِ تخمِ خربزه و هندونه جهتِ کشتِ دیمه ، از محدودهٔ خضری خارج شدیم . . .
پس از اتمامِ کار،حدود ساعت 10 صبح برای رفعِ خستگی سری به روستای تاریخیِ بادامک زدیم که در امتدادِ زمان از اون
بجز بقایای خانه های قدیمی چیزی باقی نمونده بود ؛
بادامک ؛ تنها دلش به چنار کهنسالش خوش بود که همچون گذشته با هیبت و عظمت نشون می داد .
قناتِ بادامک توانِ نفس زدن نداشت و نشونی از اون قناتِ سرزنده و با نشاط در چهره اش دیده نمی شد ؛
با وجود اینکه از سرسبزی و شادابی بادامک اثر چندانی نبود،ولی خانه هایی رو دیدیم که از پسِ زلزله و خشکسالی ها
هنوز حرف های زیادی برای گفتن داشتن و میشد قدمت و زیبایی تاریخ رو از در و دیوارهای اونا فهمید ؛
در تصاویر ذیل تنـور قدیمی که تارعنکبوت بسته و لـون(محل نگهداری احشام) و خُمـره ای که بجای سیلو از اون
برای نگهداری گندم وجو استفاده میکردن و از کاهگل درست شده بود در نوع خودش جالبه . . .
خونه ای هم که بنظر می رسید متعلق به یکی از بزرگانِ بادامک بوده و از چندین ایوون و اتاق تشکیل شده بود در تصاویر
قابل رؤیته /.
برای رسیـدن تـا بـه کبـریــــا ،
باید نـه کِبــــر داشت ، نه ریــــا ؛
دلم برای علی جمعه پورکاظمی می سوزه ،در یک اتّفاقِ غمبار
دو کبوترِ زندگیش رو از دست داد ؛
همسر و دخترش در حالی به آسمونِ ارادت پرواز کردن که هیچ یک از
همشهریان رو باورِ فراق نبود و بُهت همه رو فرا گرفته بود ؛
چندی قبل همسرش به یک بیماری لا علاج دچار شده بود و بعد از جوابِ پزشکان
به امامزاده عبدالله کارشک متوسل و دخیل شد که به حالتی معجزه وار شفا
پیدا کرد و همهٔ پزشکان رو به تعجّب واداشت .
ولی چرا باید بعد از این اتفاقِ معنوی در یک سانحه رانندگی دار فانی رو وداع بگه ؟
حتماً حکمت الهی داخلِ قصّه شده و تسلیم شدن در برابر حکمش یک امرِ مطلقه .
باید به خودمون بیایم،مرگ خیلی بیشتر از اون چیزی که بهش فکر می کنیم به ما
نزدیکه و سایه به سایهٔ ما در حرکته ؛
صدقات،خیرات،انفاق،اخلاق،احسان و اعمال رو هر روز باید بیشتر تقویت کنیم،
بخدا فردا خیلی دیر خواهد بود " همین امروز "
کمی زندگینامه مرحوم حاج آقای بهجت رو مطالعه کنیم،وای که چقدر شبِ اوّلِ قبر
سخت است و طاقت فرسا،آنگونه که حضرت رسول هم از آن اضطراب داشت .
خداوند با بلایای طبیعی،مرگ و بیماری همهٔ ما را آزمایش خواهد کرد،
با دعاهایمان آن را به تاخیر بیندازیم " الهی العفو "
. . . روی تصاویــر کلیکــــ کنینــــ . . .
با همکاریِ
اداره اوقاف و امور خیریهٔ شهر خضری دشت بیاض ؛
هیئت امنای مسجد امام حسین(ع) و انجمن جوانان خضری ؛
مراسم تفسیر و جزءخوانی قرآن کریم با حضور خیل عظیمی از همشهریان عزیز هرشب راس ساعت 9 تا 10/30 در محلِّ
مسجد امام حسین(ع) خضری برگزار می گردد .
استقبال خوبِ همشهریانِ رمضانی باعثِ دلگرمی همهٔ برگزارکنندگان این مراسم شده و ازین بابت خداوند متعال را شاکریم .
ماه رمضون از راه رسید و یادِ پدر بیشتر از گذشته در مسجدِ امام حسین خضری احساس میشه .
ولی خوشحالیم ؛
خوشحال از اینکه بابا از جایگاه خوبی برخورداره و فرشته های الهی هواشو دارن . . .
چند وقتِ پیش حکمِ دکتر حسین برای معاونت دانشکده برق شاهرود بهش ابلاغ شد ،
بابا هم طبق دعاها و خواستهٔ دکتر، شب به خوابش میان و بهش تبریک میگن و این نشون میده که روح بابا جاریه /.
پریشب هم سیّد . . . خواب دیده بود که بابا با چهره ای نورانی و لباسی روشن نگهبان یک باغ بسیار زیبا و سرسبزه /.
دلنوشته ای از دکتر حسین خسروی(معاونت دانشگاه صنعتی شاهرود) :
سال تازه ای از راه رسید ؛ سالی که برای من با تلخیهایی شروع شد که در نگاه دقیقتر، این تلخیها شامل الطافی
از جانب پروردگار است . شاید سال گذشته در چنین روزهایی هیچ وقت فکر نمی کردم که در سال ۱۳۹۵ خودم و همسرم
از نعمت پدر محروم شویم…
هنوز تازه از مراسم چهلمین روز پدر عزیزم برگشته بودیم که داغ تازه ای بر دلمان نشست و پدرخانم عزیزم پس از تحمّلِ
رنج
سخت بیماری قلبی، در سالروز ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در سن ۵۹
سالگی به رحمت خدا رفت و
خاندانی را مصیبت زده کرد… خداوند هر دو عزیز را سر سفره اهل بیت مهمان کند ان شاءالله .
نثار روحشان فاتحه ای قرائت کنیم.
آقای قلی پور پس از بازنشستگی از وزارتِ کشور، تصمیم گرفت خاطراتی از بچّه های خضری که در جنگ تحمیلی
حضور داشتن رو گردآوری کنه و کتابی ماندگار رو برای آیندگانِ شهرمون به یادگار بگذاره . . .
البته عشق و علاقهٔ آقای قلی پور به زادگاهِ مادری، قبلا هم باعث چاپِ کتابِ شناسنامهٔ خضری دشت بیاض شده بود،
کتابی که اطلاعاتِ نسبتاً جامعی رو از شهرمون ارائه میکنه .
با تلاش و تدبیرِ ایشون، تاکنون اطلاعاتِ 200نفر از رزمندگانِ جنگِ تحمیلی جمع آوری شده و بانک اطلاعاتیِ حدودِ
100 نفرِ دیگه از همشهریان هنوز کامل نشده که امیدواریم با مساعدت این عزیزان بزودی این کتابِ ارزشمند در مرحلهٔ چاپ قرار بگیره .
به گفتهٔ آقای قلی پور، همشهریانی که از خضری در دفاع مقدّس حضور داشته اند (اعم از راننده،سرباز و رزمنده)قریب به 300 نفر می باشد.
" ضمن تقدیر از آقای قلی پور برای ایشون آرزوی توفیق و سلامتی داریم "
" برای رؤیتِ تصــویـــر در سایــز بزرگتـــر روی اون کلیکــ کنینــــــ "
در مورد شعری که بنده در شب نیمه شعبان قرائت کردم چند موضوع قابل بحثه ؛
شعر از سه قسمت شکل گرفته بود . . .
قسمتِ طنزِ اون مربوط میشد به جناب آقای محمّد حبیبی که با توّجه به جنبهٔ بالای ایشون
نسبت به سایر دوستانِ شورا،نام ایشون در شعر مورد استفاده قرار گرفته و البته باعث شکل گرفتنِ
لبخند بر لبانِ تشنهٔ همشهریان شد و این یعنی نمرهٔ قبولی به قسمتِ اوّل شعر .
در قسمتِ دوّم شعر از برخی مسئولینِ سابق انتقاد شده بود،مسئولینی که بارها چشمشون رو بر حقّی که
شایستهٔ خضری دشت بیاض بود "بستند .
تشویقِ همشهریان و رضایتِ 98درصدیِ ایشان نشون داد که این قسمت هم به درستی در شعر جای گرفته است .
قسمت سوّم و مهمترین قسمتِ شعر اشاره داشت به مظلومیّت شیعه و مظلومیّت مقام معظم رهبری(مدظله العالی) که
به گفتهٔ همهٔ دوستان (بویژه حجه الاسلام فیض آبادی)بسیار تاثیر گذار و عمیق بود و این نشان از مثبت بودنِ قسمتِ آخر شعر بود .
اینکه در هر اجتماعی یک یا چند نفر، مخالفِ جهتِ سایرین شنا کنند بسیار طبیعیه و البته به فرمودهٔ مقام معظم رهبری
وجودِ این دوستان در نهایت باعثِ رشد و تعالیِ جامعه خواهد شد . . .
بعد از اون شبِ بارونیِ خاص دوستانی با برداشتهای سطحیِ خودشون از شعرِ بنده،خواستن آقای حبیبی رو به واکنش
وادارن و با تماس های خودشون برخی مسئولان رو علیه بنده تحریک کردند که ازین بایت هیچ ناراحت نیستم و معتقدم به اینکه :
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
- توزیع غذای نذریِ صاحب الزمان (عج)بین مسافران و مستمندان شهر
- یادی از مهندس باقری و مهندس اسماعیلی(یکی از موفّق ترین های خضری دشت بیاض)
- نصبِ سقف کاذب آشپزخانه مسجد امام حسین(ع)
- آزادی مشتری عزیز بانک صادرات(غلامرضا نامی) از بندِ افغانی ها
- افتتاح کارگاه تولیدی شیر و لبنیاتِ مرتضی پاک منش در قاین
طبق سنتِ دیرینه ی خضری،امسال هم چراغ برات در محل بهشت خضری بر سر مزار درگذشتگان برگزار شد .
با همکاری سازمان تبلیغات اسلامی خضری دشت بیاض ، هیئت رزمندگان اسلام و هیئت امنای
مسجد امام حسین(ع) جشن نیمه شعبان به زیبایی در محل مسجد امام حسین برگزار گردید .
با حضور ذاکر اهل بیت " استاد خاکسار از فردوس" و حجه الاسلام فیض آبادی از مشهدمقدس که
هر دوی این بزرگواران سنگ تموم گذاشتن .
اجرای این برنامه بر عهده استاد حسینی بود .
مراسم احیای شب نیمه شعبان نیز با حضور 400تن از همشهریان عزیز از ساعت11شب آغاز و در نهایت
در ساعت3/15 بامداد با صرف سحری و سپس برگزاری نماز جماعت به پایان رسید.
در این مراسم هم از حجه الاسلام صدوقی،دکتر سالاری،استاد ذاکر و مهندس غضنفری بهره بردیم .