کلاس آموزشیِ والیبال در باشگاهِ فجرِ خضری دشت بیاض

در حالیکه یارانِ معروف در المپیکِ ریو به مصافِ روسها رفته بودند،صدای اسپکِ جوونای شهرِ آرزوها در دلِ شبی مهتابی ،

 گوش ها رو به زیبایی نوازش می داد   ؛

جوونایی که اومده بودن تا جانِ تازه ای در کالبدِ والیبال خضری دشت بیاض بدمند . . . ؛

تعدادشون از 30نفر تجاوز می کرد .  شور و نشاطی که استاد یوسفیِ بزرگمهر به اونا تزریق کرده بود کاملاً محسوس

بود و این رو میشد از لبخندها و نفس های گرم و پرحرارتِ اونا فهمید ؛

کمتر دیده بودم که اینگونه رشتهٔ والیبال در خضری دشت بیاض جدّی گرفته بشه و زیرساخت های آموزشی در اون

به صورتِ اصولی و حرفه ای رعایت بشه . . .

البته بنده گهگاهی که سری به کانال ورزشی خاوران می زدم از دلنوشته های ورزشیِ  کربلایی علی حیدری،

متوجه می شدم که تغییراتی بنیادی در ورزش شهرمون در حال روی دادنه و جدیّت و تلاش،کاملا از واژگانِ علی آقا

استنباط می شد ؛

همین اتفاق برای نوجوونای خضری دشت بیاض هم مصداق داره و اونجا هم حسن آقای بخشی با عشقِ وافر داره در

جهتِ تقویت رشتهٔ والیبال قدم برمیداره و استاد یوسفیِ دشت بیاض مربیگریِ بچّه ها رو برعهده داره . . .

" روی تصاویـر کلیک کنین "

افتتاحِ هایپـرمارکتِ "بابا اسماعیل" در شبِ میلادِ امام مهربانیها

اون روزها رو هیچوقت نمی تونم فراموش کنم . . .
حمزه با فرغونِ خودش که از پفک های قدیمیِ اشی مشی،آدامس آیدین و سیگار وینستون پُر بود از منزلِ مرحوم پدرش
راه می افتاد و گاماس گاماس خودشو به زیرِ سایهٔ درخت چنار بزرگی که سرچهارراه شهر بود می رسوند تا دستفروشِ
دیگه ای جای اونو نگیره ؛ چون گاهی اوقات همسر مرحوم کربلایی عبّاس حاتمی(والده مهدی حاتمی یا مهدی کلباس)
هم شش دُنگِ اونجا رو بنام خودش می زد . . .
اون روزها ویفرهای کوچکی که دقیقاً یک تومن قیمت داشت خیلی مشتری داشت که متاسفانه حمزه از اونا نداشت و
ما مجبور بُدِم از مَدَر مهدی خرید کُنِم . . . ( ببخشید که این جمله، داشت زیاد داشت) !
بگذریم . . .
حمزه میومد و فرغونِ خودشو دقیقاً زیر سایهٔ چنار و کنارِ جوبِ آب پارک می کرد تا کلاغهایِ بالای چنار احساسِ تنهایی
 نکنن و اونا هم با آوازِ زیبای خودشون بچّه ها رو به سمتِ حمزه می کشوندن . . .
در حالیکه قدِ حمزه حدود هشتاد سانت بیشتر نبود ولی زبونش از هشتاد گز فراتر می رفت و کاملاً علمِ بازاریابی رو از
مرحوم پدرش به ارث برده بود . . .
حالا بعد از گذشتِ 32سال،حمزه مغازهٔ بزرگی رو بیادِ مرحوم اسماعیل خسروی در شب ولادت امام رضا(ع)
راه اندازی کرده و اسم اونو گذاشته : " هایپـر مـارکتِ بـابـا اسمـاعیـل  " -------------
روح مرحوم اسماعیلِ خسروی قرین رحمت الهی -  ان شاالله
درود بــــر حمـــزه ی بی غمـــــزه

" روی تصــاویــر کلیک کنین "

افتخارآفرینانِ خضری دشت بیاض در کنکور سراسری95

" کسی کـه در آفتـاب زحمت کشیـده،حـق دارد در سایـه استـراحت کنــد "

به شکرانهٔ الهی امسال هم دانش آموزانِ خضری دشت بیاض در کنکور سراسری گل کاشتن و نشاط و شادابی رو به

جامعهٔ آموزشیِ خضری دشت بیاض تزریق کردند . . .

شکستنِ سدِ کنکور و ورود به دنیایِ موفقیّت و تلاش رو به این عزیزان و خانواده های محترمشون تبریک عرض می کنم ؛

رتبهٔ برتر در بین همشهریان : سیدمحمّدحسین علیپـور فرزندِ دوست داشتنیِ دشت بیاض   ( رتبهٔ 143 رشتهٔ ریاضی )

رتبهٔ دوّم در بینِ همشهریان : معیـن ولیــان فرزنـدِ دلبنـدِ خضـری   ( رتبهٔ 213 در رشتهٔ زبان و رتبهٔ 660 در رشتهٔ تجربی )

خانم حبیبیِ دشت بیاض و خانم جنگجو  به ترتیب رتبه های  400 و 800 ؛

آقای امیر حسین ساعدیِ عزیز رتبهٔ 1100 تجربی . . .

بـه ترتیب از بالا به پایین ( محمدحسین ، معین و امیرحسین)

شما که محبّت خود را ارزانیِ دلهای دیگران می کنید "مرحبــــــا "

با مساعدتِ دو تنِ دیگر از نیکوکاران و خیّرینِ خضری،خانهٔ عالمِ مسجد امام حسین(ع) از دوطرف نماسازی شد ؛

نمای این ساختمان حدود چهار میلیون تومان هزینه در برداشت که توسط خیّرینِ عزیز تامین شد / .

من اسرج فى مسجد سراجا لم تزل الملائکة و حملة العرش یستغفرون له . . .

سلام بابا جان ؛

نمی دونم الان کجای بهشتِ برزخی قرار داری و ناظرِ اعمال ما هستی ؛

شاید  طبقِ اون خوابی که یکی از همشهریان دیده بود در وادی السلامی . . .

شاید هم در بیت المقدّس . . .

ممکنه هم طبقِ خواب عباس آقای اکبری در مسجد النبی باشی ؛

یا در حجره های بهشتی ؛

و شاید هم همونجوری که سیّد خواب دیده بود نگهبانِ باغ بهشتی باشی ؛

هر جا که هستی امیدوارم خداوند تا محشر کبری لحظه های خوبی رو برات رقم بزنه ؛

فقط ازت میخوام که مراقب اعمالمون باشی و ارادت ما رو به فرشته های الهی ابلاغ کنی - - -

بـابـا جـان :

هر کاری انجام میشه و هر جایی از مسجد که قدم میذارم حضورت رو احساس می کنم و در مقابلِ زحمت های تو کم میارم ؛

همیشه از خدا میخوام که توفیقِ ادامهٔ راهت رو از مادر و فرزندان نگیره . . .
بـابـا جـان :
دعا کن که خداوند توفیقِ خدمت به مسجد رو از اعضای محترم هیئت امنای مسجد(بخصوص علی آقای غضنفریِ عزیز ) نگیره . . .

چند وقت قبل سری به یکی از مغازه های شهر زدم و اون بهم گفت که : بابات خیلی دوست داشت که شیرهای آبِ

سرویس های بهداشتی مسجد رو تعویض کنه ولی همیشه وقتی صحبت از قیمت می شد بهم می گفت که حسابِ مسجد

خالیه و اونقدر پول نداریم . . .

باباجان حالا یه آدمِ نیکوکار پیدا شده و اون جوری که تو دوست داشتی سرویس ها رو زیباسازی کرده ؛

" رویــــ تصـاویــر کلیکـــ کنینـــ "

کسى که چراغى در مسجدى برافروزد ،

فرشتگان و حاملانِ عرش الهى مادام که نور آن چراغ در مسجد مى ‌تابد براى او استغفار مى ‌کنند .

خضری دشت بیاض،نمایندهٔ شایستهٔ خراسان جنوبی در مسابقات کشوری

شرمنده که بدلیل مشغله ی کاری نتونستم به موقع به قهرمانانِ شهرمون تبریک بگم /.

البته استادِ بنده " کربلایی علی حیدری" هم در تلگرام و هم در سالن ارشاد، سنگ تموم گذاشتن که از ایشون صمیمانه سپاسگزارم ؛

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مسابقات قهرمانی کشور در رشته ی نیوکونگ فو که با حضور بیش از 300 ورزشکار از شهرهای تهران ، قم ، قزوین و خضری در تهران

برگزار می شد به پایان رسید و تیم خضری با یک مدال طلا و چهار مدال برنز با سربلندی به آغوشِ شهرآرزوها بازگشت ...

از : یونس خانِ فتوّتی که در پنج مسابقه ی پیاپی حریفان خودش رو ناک اوت کرد ؛

از : استاد رضا آسایی مربّی با تکنیکِ تیم ؛

از : مهدی دادحق - مرتضی رمضانی - امیر مهدی ادیبان - امید رضا نژاد و سایر اعضای تیم ؛

از : هیئت مدیره و مدیرعامل محترم شرکت سهامی زراعی خضری ؛

از : استاد صولتی" استادِ صاحب سبکِ منطقه ی شرق کشور "

صمیمــــــانـــــه سپاسگــــزارمـــــ . . .

یک اتمسفر با تمام لایه های دوست داشتن ، تقدیم تو ، که اورستِ معرفتی !

چند روز قبل داشت توی تفرّجگاه قدم میزد ؛

مثلِ همیشه با ژستِ خاصِ خودش ؛

یهویی چشمش به یه کیفِ پول میفته و  اونو برمیداره . . .

داخلِ کیف چند عدد کارت بانکی و مقدارِ 500000تومن وجه نقد مشاهده می کنه ؛

حسین که این روزها حال و روزِ خوشی نداره و سهمش از دنیایِ آدما یه خونه ی دو در سه هست که با بلوکه چیده شده ،

و زندگیِ سختی رو گذرون میکنه ، کیف رو به کربلایی ابراهیم آسمانی می رسونه و تحویلش میده . . .

حسین به خودش اجازهٔ کوچکترین دخل و تصرّفی رو نمیده و به ما نشون میده که انسان میتونه در شرایط خیلی سختی زندگی کنه و

شب روز رو در خیابونای شهر قدم بزنه ولی  " اهلِ دل باشه  ؛  معرفت داشته باشه "

" دمت گرم حسین جون "

با پیگیریِ آقای آسمانی ، صاحبِ کیف هم که یک دانشجوی سمنانی بود پیدا شد . . .

زیباسازیِ فضای داخلی مسجدِامام حسین(ع)خضری از امروز

" روی تصـویـر کلیک کنین "

اعزام تیم نیوکونگ فوی شهر خضری دشت بیاض به مسابقات کشوری در "تهران"

تیم نیـوکونگ فوی شهر خضـری دشت بیـاض به نمایندگی از استان خراسان جنوبی جهت شرکت در مسابقاتِ کشوری ،

عــازم تهــران شـد .

برای این تیمِ شایستـهٔ شهرمـون آرزوی موفقیّت و تندرستی داریم و امیدواریـم با مربیِ توانمنـد خودش "استــاد رضــا آســایی"

بتونه نمایندهٔ سربلندی برای استان خراسان جنوبی باشه . . . ان شاالله ؛

ریاست محترم هیأتِ نیوکونگ فوی خراسان جنوبی هم تیم خضراء رو در این مسابقات همراهی می کند . . . 

از مدیرعامل و هیئت مدیرهٔ محترمِ شرکت سهـامی زراعی خضـری که مسئولیّتِ اسپانســری این تیم رو برعهــده گرفتنــد،

صمیمانه سپاسگزاریم .

روی تصــاویـــر کلیکــــ کنینـــــــ

توفیقِ زیارتِ امـامـزاده مسعـود در صبـحِ آدینـه ، به اتفاق دوتن از دوستان

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی ، این مـزار در حدِّ فاصـل روستـاهای شندانِ عرب و
 نوغـابِ پسکوه  از توابـع ِ شهــرخضــری دشت بیــاض  واقع است و تا قاین  ۷۵ کیلومتر فاصله دارد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عامهٔ مردم این مزار را به نام امامزاده مسعود (علیه السلام) و منسوب به امام موسی کاظم (علیه السلام) می دانند .
 در کتبِ انساب فرزنـدی از امــام کاظــم (علیه السلام) به نام «مسعود» ثبت نشده ؛ بنابـراین نمی توان او را فرزند بلافصلِ
 آن حضـرت دانست . پیدایشِ مـزار را مزاربـان به خواب نمای پدربزرگ خود نسبت می دهد و می گویـد : « حدود سال 1230
جد بزرگم به نام کربلایی عباس به مرض سختی مبتلا و به حالت اغماء در می آید ، در این حالت سیدی را خواب می بیند که
 او را شفــا داده و بـه وی می گـوید کـه مـن در دهنــهٔ سنگِ سیـاه (همین مکان فعلی مـزار) مـدفـونــم تـــو مــرا بپــوشــان »
او به اتفاقِ دو نفر به نام‌هــای محمّـد و حسن بـه همـان نشـانی که آن سید داده می‌روند و به حفاری می‌پردازند تا سرانجام
به قبری می‌رسنـد کـه نامِ مسعـود بر آن نوشتــه شده بـــود .
آن‌ها اتـاقی خشتی گلی ۴ در ۵ متر بر روی آن مرقد می‌سازند و از آن تاریخ این محـلّ به‌ صورت مـزار در آمده و مـوردِ توجّـه و
 زیــارت مــردم قــرار می‌گیــــرد . . .
 بنابــراین از زمانِ ایجــاد بنا تاکنــون همواره فرزنــدان این خانــدان خادم مــزار بــوده اند .

خضری دشت بیاض مرکزِ بخش نیمبلوک

به نظرِ شمـا وقتی در میــانِ  اصحــاب رسـانــه ، یک خبــرنگــارِ بیسـوادِ مغــرض پیـدا میشـه و اخبـاری شبیــه خبــرِ فوق رو
منتشــــر می کنــه مــا بــایــد چکـــار کنیـــم . . . !
بنده به نمایندگی از همهٔ جوانانِ پرشورِ خضری دشت بیاض از جناب آقای گلچین"بخشدارِ محترم" استدعا دارم چنین مواردی
رو با جدّیت پیگیری کنن تا این خبرنگــارِ کج فهم و امثــالِ اون بدونن که با هــر موضوعـی نباید اینگونه ســاده لوحـــانه برخــورد کرد .
من واقعا متاسفم برای روزنامه خراسان که بدون هیچ تحقیقی هرگونه مطالبِ تنش زا رو به راحتی منتشــر می کنــه . . . !
بــرادرِ من،اینجــا قاینــاته ؛ بــا کوچکتــرین حـرفِ نسنجیــده ای تنــور اختلافــات داغ میشه و موسی به طبلِ خودش می کوبــــه و
عیسـی بـه طبـلِ خـودش ؛
خضری دشت بیاض مرکزِ بخش نیمبلوک بــوده و خــواهــد بود و اگــر آتش افــروزانِ جهّنــم بگذارند ان شاالــله مرکــزِ شهرستــان
 هـم خواهـد شــد . لعنــتِ خــدا بــر همــهٔ تفــرقه افکنــان کــه هیچگــاه مــردم از دستشــون درامــان نبــوده و نخـواهنــد بــــود .
ای کاش میشد همه ی خبرنگارای شهرستان ، همچون سرکار خانم سدیدی صادقانه اخبار رو ارسال کنند .
بنده تاکنون هیچ موردی که بتونه باعث اختلاف بشه رو در مطالب و اخبارِ سرکار خانم سدیدی مشاهده نکرده ام و
 ازین بـابـت از ایشــــون سپــاسگــزارم .

یادی از لغاتی که در گنجینهٔ فرهنگِ خضری ، خاک می خورند . . .

واژه های قدیمی و اصیلِ خضری

  اسباب بُلات : اسباب و وسایل   ـــــ  سَفتَقوت : مجمه

کُرقُلُچ : بلعیدن   ـــــ  حُقَّه : قوطی   ــــ   سیک : صدا

حَلَّه : کشیدن دایره روی خاک ( اگه اشتباه نکنم در بازیِ الامُراکُش مورد استفاده قرار می گرفت)

شَلتَه : موج برداشتن و گاهی به معنای تلوتلو خوردن   ـــــ  هِنگه : مجلس عروسی و . . .

سَبزور : قوی   ـــــ   پوتوک : دروغگو   ـــــ   مارموسک : دغل باز   ـــــ  خِشتَه لَکَتوی : آدمِ ساده

خونِی مِندو : اتاقِ وسط   ـــــ   تَدوی قَرَیی : صحنِ حیاطِ قرایی(مرحوم غلامرضا غضنفری)

خُفَه : سرفه   ـــــ   گل : لاستیک موتور یا دوچرخه   ـــــ   تنگِ روز : آخرِ روز

چند تصویرِ زیبا از طبیعتِ این روزهای خضری

عمران مساجد و پرداختن به آرایه‌های معنوی و ظاهری آن ، وظیفه‌ی همگان است

دنیــا مزرعـه ی آخرت است  . . .

انسان ، هرچه در این دنیا بکارد ، در آخرت برداشت خواهد کرد ؛

هیچ عمل خیر و شرّی از نظر خداوند دور نمی ماند و عاقبت ، صاحبش نتیجه آن را خواهد دید .

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

به کمکِ یکی از خیّرینِ شهرمون ، آشپزخونه ی مسجدِ امام حسین(ع) و سرویس های بهداشتی اون تا حدودی زیباسازی شد و

سـر و سامـون گرفـت . . .

تعمیرات ، شاملِ مواردِ ذیل می باشد :

- سقفِ کاذب برای آشپزخونه ، مفروش کردنِ کفِ اون ، تعویضِ لامپ ها و سیمهای برق
- سرامیکِ نمای سرویس ها ، نقّاشیِ داخلیِ اونا ، تعویضِ شیرآلات ، تعویضِ آینه ها ، برشِ قسمت های زنگ زدهٔ دربها ،
نصبِ دربِ ورودی برای قسمتِ آقایون ، تعویضِ لامپها ، نقاشیِ دربها ، گچ کاریِ بالکن ، نظافتِ سرویس ها با موادِّ شوینده .
این تعمیرات حدود پنج میلیون تومان هزینه داشته که تماماً توسطِ یکی از نیکوکارانِ شهرمون تامین شد .

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

همچنین تعدادِ 6 عدد تبلت به ارزشِ یک میلیون و پانصد هزار تومان به قیدِ قرعه به 6 تن از نوجوانانی که در ماهِ مبارکِ رمضان به
صورتِ مستمر در نماز مغرب و عشای مسجد امام حسین(ع)حضور داشته اند اهدا شد .
هزینه ی این تبلت ها هم توسط دو تن از خیّرینِ شهرمون تامین شده است .

یک تشکّرِ ساده از چند تا بازاری

" اللهم ارزقنا رزقاً حلالاً طیباً واسعاً "

همیشه با خودم می گفتم : ای کاش می شد همهٔ مغازه دارای خضری عاشقِ کارشون باشن و از اینکه قراره به

همشهریان خدمتی ارائه کنن خوشحال باشن نه اینکه با حرفهای مأیوسانه و بی هدف روز به روز امیدشون کمرنگ تر بشه . . .

خدا رو شکر از 4 سالِ قبل تا به امروز چندتا مغازه ی جدید افتتاح شدن که حقیقتاً زیباییِ دکوراسیون در اونا کاملاً رعایت شده و

جوانبی رو که باعثِ حظِّ مشتری میشه مورد توجّه قرار گرفته .

لازمه از همینجا ازین عزیزان تشکّر می کنم و بهشون دست مریزاد میگم  :

- الماس رایانه(سجّاد آقا) که قبلاّ هم تصاویرش رو توی وبلاگ گذاشته بودم .

- مواد غذاییِ برادرانِ اسدالهی .

- آرایشگاهِ امید آقای ابراهیم زاده .

- آرایشگاهِ حسن آقای عبّاسیان .

- مواد غذاییِ آقا حمزه،که تا این لحظه زیباترینِ دکوراسیون خضری رو به خودش اختصاص داده و به محضِ افتتاح،تصاویرِ اون رو

منتشر خواهم کرد .

" در ادامه میتونین تصاویری رو از پیرایشِ 13 مشاهده کنین . در این آرایشگاه مواردِ مختلفی رو که برای آرامشِ یک مشتری لازمه

رعایت شده و ذوقِ هنریِ خاصِّ حسن آقا در اون به چشم میخوره "

روی تصـاویـــــــر کلیکــــــ کنین

زمین، آبستن اشک می‏شود و خورشید قد خم می‏کند در "عزای تو "

ای مهـــــرِ ازلــی و نـــور لم ‏یزلـــی،

آفتابِ تابانِ مشرق اندیشه،مردِ تمام فصل‏های انسانیت،امام یکه‏ تازان صدق و صداقت،

جاری‏ ترین تفکر ماندگار شیعه ؛ نور وجود به گردباد حوادث،خاموشی گرفت ؛

اما فروغ اندیشه ه‏ات در جان جهان ماناست .

خاموش کسی است که تو را برنمی‏ تابد . مرده باد دلی که خدا را در تو نمی‏ یابد !

ای فرزانه ‏ترین قامت افراشته ی دین خدا ؛ سرچشمه ی ناب ‏ترین نگاه شیعه ؛ در صبوری سینه ه‏ایت شکی نیست ؛

تو از سلاله ی سینه سوختگان شریعتِ شیرین خدایی و پاسدار ویژگی‏های رفیع اسلام ؛

بهشتـــــــــ گـــوارایتـــــــــــ !

" شهادت رئیس مذهب شیعه بر همه شهروندان عزیز خضری دشت بیاض تسلیت باد "

یک نکتــه : خواهــش می کنـــم دوستــان عـــزیـــز در نگـــارش دقّــت کنن و منبعــــد

ان شااللــه بنویسن نه انشاالـلــه چــون معنـی جملــه بــر عکس میشـــه !

امسال هم دانش آموزانِ مقاطعِ مختلفِ خضری دشت بیاض در آزمون مدارس نمونه گل کاشتند.

روی تصــویـــــر کلیـکـــــ کنینــــــ

بازدید از کمپِ تاریخیِ دهشک و باغسرای آقای نوروزی

کمپ زیبــای دهشک ؛

سبکِ سـاخت و وسعتِ اون نشـون میده کـه در گذشتــهٔ نـه چنـدان دور تفـرجگاهِ مسـافـرینِ زیـادی بـوده و البتـه مکانی بـرای

تفریح و استراحتِ درباریانِ زمان  . . .

متاسفانه خشکسالی های چندسالهٔ اخیر و کم شدنِ آبِ قنات باعث شده که استخر همچنان با عطشِ آب،دست و پنجه نرم کنه ؛

خالی بودنِ کمپ ، قلبِ هر انسانِ طبیعت دوستی رو به آتیش می کشه و نگرانیِ اون رو نسبت به قحطی در سـالهای آینـده

مضاعف می کنه ؛

و مع الاسف مسئولانِ وقتِ استان که بحرانِ آب رو درک نمی کنن و درکشون از قحطیِ آب ، به اندازهٔ درکشون از برآیندِ برجام هست،

همچنان دارن بر " طبلِ پوشالیِ فولاد می کوبند " خدا همـهٔ دنیاپرستانی رو که فقط به فکرِ منافعِ مادّیِ خویشند هدایت فرماید !

/ لعنتِ خـدا بر دشمنـانِ آب و خـاک که گور خودشون رو می کنن در حالیکه مُهرِ گمراهی بر قلبشون خورده/

در ادامه هم سری به باغسرای زیبای آقای مهدی نوروزی زدیم که با زحمت و عشقی مثال زدنی ، مشغولِ مراقبت از

باغ زیبای خــودش بــود ؛

شـادابی و نشـاط در نهـال های بـاغ کـه بصـورتِ قطـره ای آبیـاری می شدن مـوج می زد و میـوه جـاتِ مختلـف ،

چشـم انـدازِ خاصّی بـه بـاغسرا بخشیـده بـود . . .

                 

به امیدِ دمیده شدنِ روح عمران و آبادانی بر پیکرهٔ خضری دشت بیاض

دیدارِ جمعی از مسئولین شهرخضری دشت بیاض و بخش نیمبلوک ، با مهندس جوادی " شهردارِ محترمِ  خضری دشت بیاض "
به گزارش روابط عمومی تبلیغات اسلامی خضری دشت بیاض، در این دیدار « محمد شریف گلچین » بخشدار نیمبلوک طی سخنانی

بر توجه به مشکلات مردمی، پیگیری و استقرار زیرساخت های شهری، ایجاد نشاط و پویایی در فضای شهری، توجه به مبلمان و

زیبـاسـازی امـاکن عمـومی نظیـر پارکهـا و .... تـاکید کـرد .
در ادامه سید حسین جوادی شهردار جدید خضری دشت بیاض نیز ضمن ارائه برنامه های خود در جهت رسیدگی به مواردِ مطرح شده

قـول پیگیـری و اقـدام بـا اولـویت را بـه سایـر مسئـولان داد .

موجِ تغییرات در فضای سیاسیِ خراسان جنوبی و نادیده گرفتنِ کارنامه های درخشان

مهندس حسین اسماعیلی که بی شک کارنامه ای پر افتخار رو در شهرداری آرین شهر و بخشداری سده پشت سرگذاشته ، با
موج تغییراتِ سیاسی در استان خراسان جنوبی و در عین ناباوری به همراه هفت تن دیگر از رجالِ سیاسیِ استان مورد بی مهری و
کم لطفیِ علی اکبر پرویزی قرار گرفت و این اتّفاقِ نادر باعث شد که هشت ضلعیِ صداقت و خدمت در استان به شدّت تحتِ تاثیرِ
خط بازیِ سیاسی قرار بگیره و موجبات ناراحتیِ ارادتمندانِ به نظام رو فراهم کنه . . . !
متاسفانه در میانِ این چهره های انقلابی ، نام مهندس علی باقری فرماندار پرتلاش و متعهّدِ بشرویه هم به چشم میخوره .
در هرصورت از اینکه مهندس حسین اسماعیلی داره مجدداً به شهر آرزوها برمیگرده خیلی خیلی خوشحالیم و برای ایشون آرزوی
توفیقاتِ روزافزون رو از خداوند متعال مسئلت داریم .
آقای اسماعیلی بعنوانِ نمایندهٔ خضری در بخش سده واقعاً خوش درخشید ، این رو همهٔ اهالی بخش سده اذعان دارن و ازین بابت
خیلی خوشحال و خرسندیم .

بالاخره نامِ مهندس جوادی بر تارک شهرداری خضری دشت بیاض نقش بست

بـا تـودیعِ آقـای محمدرضـا عباسیـان از سکانِ هدایتِ شهرداری خضری دشت بیاض که مصـادف

بـا حکـمِ بازنشستـگـیِ ایشــون هــم بـــود ، مهنـدس سیــد حسیـن جــوادی سکــانِ پُــر تلاطـــمِ

  شهــرداری خضـــری دشت بیــاض رو بــرعهــده گـرفت .

سخنـانِ جنــابِ آقــای دکتــر بهمـنِ کهن ترابـی " فــرمــانــدارِ محتــــرم قـاینـــات " ، و بیــانـاتِ حضـــرتِ

حجه الاسلام  و المسلمین مدنی " امام جمعه محترم خضری دشت بیاض" در جلسهٔ تودیع و معارفـه

نشـان از اهمیّتِ شهرداریِ خضری دشت بیاض داشت که امیدواریم مهندس جوادی با تجربهٔ طولانی و

  دیرینـهٔ خـودش در شهـرداریِ قـاین،کارنامه ای موفق و درخورِ ستایش رو به اهالی خونگرمِ شهر آرزوها

تحــویـل دهــد/ ان شــااللــه /

از جنـاب آقـای محمّـد دشتـی هم که در مدّتِ تصدّیِ سرپرستیِ شهرداری خدمات شایستـه ای رو

انجــــام دادن ، سپــاسگـزاریــم .

عید فطر، روز سربلندی از آزمون اخلاص بر همهٔ همشهریان عزیزم مبارک باد .

ماه غفران و رحمت کوله بارش رو تا سال دیگه بست و از شهر آرزوها خداحافظی کرد ؛ آرزومون توی این ماه این بود که

فطرمون فاطر ،ایمانمون فاخر و روحمون طاهر بشه ؛ و چقدر سخته که این عزیزترین ماه رو بدون اون عـزیــزتــرین غایــب

از نظـــــر گذرونـدیــم ؛

اهالی خضری دشت بیاض با پشت سر گذاشتن رمضانی متفاوت که لبریز از تلاوت و مناجات بود از پنجرهٔ ملکوتی اون گذشتن و

عطرِ خوشِ عید فطر رو استشمام کردند .

روزنه های شوال در افقِ ارادت دیده شد و اهالی مومن و صبورِ شهر آرزوها بر سفرهٔ سراسر مهر و برکتِ اون نشستن و نمازی

وصف ناپذیر رو رقم زدند . اهالی خضری فوج فوج خودشون رو به منزلگهِ پاپانی رمضان رسوندن و در زیر سایهٔ درختانی که هنوز

بوی خوش رمضان از لابلای برگاشون به مشام می رسید نماز عید و بندگی رو به امامت حضرت حجه الاسلام مدنی اقامه کردند .

جمعیّت فوق العاده ای که فطر رو به زیباییِ رمضان ترسیم می نمود شایسته ستایش و تقدیر بود . . .

از بچّه های ستاد نماز جمعه هم که مقدمات برپایی "جلوه گاه عاشقی" رو فراهم نموده بودن تشکر می کنم .

 

 

  

کانون فرهنگی ورزشی خضری ، تلاقیِ " آموزش " و " پرورش "

 تابستانِ گرم در گذره و نوجوانانِ پر انرژیِ خضری دشت بیاض برای اینکه اوقاتِ فراغتِ خودشون رو در این گرما تلف نکنن ،

در کانونی که محلِّ تلاقی عشق و ورزش و علمه گِردِ همدیگه پروانه وار جمع شدن و با بهره گیریِ مفید از برنامه های

فرهنگی ورزشی، زیر نظر اساتیدِ خونگرم و وطن دوستِ شهر آرزوها طراوت و شادابی رو به روحِ لطیف و تشنهٔ خودشون

تـزریــق می کننــد . . .

در حالیکه کانونِ فرهنگی ورزشی خضری از مظلومی و فرطِ خستگیِ ایّام داشت کم کم به فراموشی سپرده میشد و

مسئولانِ شهرستان هم دنبال بهانه می گشتن که قفلِ بی مهری خودشون رو بر سینهٔ کانون بیاویزند ، پیگیری های

مجدّانه و بدونِ اغماضِ سرکار خانم جهانبخش "مدیریت محترم نمایندگی آموزش وپرورش بخش نیمبلوک" جانی تازه در

کالبدِ کانـون دمیـد و زمینـهٔ فعالیّتِ دوبـارهٔ اون رو احیـا کرد ؛

عشق و علاقهٔ آقایان بخشی و عباسی مقدّم به پر کردنِ اوقاتِ فراغتِ نوجوانان هم ،دلگرمیِ

خانم جهانبخش رو مضاعف کرد و اکنون با راه اندازی کانون، بیش از 300 دانش آموز جهت آموزش

ثبت نـام کرده اند و مشغــــول فراگیــری می باشنــــد .

عزیزانی که در ذیل ، اسامی اونا قید شده هم اکنون بصورت مربی در کانون فعالیّت دارن که لازمه از ایشون قدردانی کنم .

آقایان :  حسن بخشی (مدیر کانون) - رضا عباسی مقدم مربی فوتبال کانون - رضا آسائی مربی نیوکونگ فو .

و سرکار خانم ها : سلیمانی مربی والیبال - دادحق مربی نیو کونگ فو - واحدی مربی کامپیوتر - یعقوبی مربی قرآن -

غفاری مربی کامپیوتر  در دشت بیاض - علی اکبری مربی فعال کانون در دشت بیاض - عباسی مربی زبان انگلیسی -

مـرادی مربی ریاضــی - قاسمی مــربی ریاضـی در دشت بیــاض .

ماجراهای حسن و یاسر

" روی تصاویر کلیک کنین "

 

 

پارک زائرِخضری و استقبالِ پرشورِ زائران و مسافران

تفرّجگاهِ امام رضا(ع) در حاشیه جادهٔ آسیایی خضری ،
در آخرین افطارِ ماه مبارک رمضان حال و هوای ویژه ای داشت و  ترددِ پرشمارِ مسافرین و زوّار امام رضا(ع)
قابل توجه بود تا جاییکه در لحظهٔ اذان موجِ جمعیّت همهٔ ما رو به وجد آورده بود؛
تعدادِ ماشین ها به گونه ای بود که تا بخشی از بلوار امام رضا(ع) هم به عنوان پارکینگِ زوار مورد استفاده
 قرار گرفته بود . آب و هوای ییلاقی و با طراوتِ خضری دشت بیاض باعث شده که اکثر مسافرینی که
 از سمت زاهدان و بیرجند به  مشهدالرضا در حال حرکتن هستن خضری رو برای استراحت و آرامش خودشون
 انتخاب کنند . یادم نمیره چند سال قبل ، اتوبوسِ حاملِ دانشجویان دانشگاهِ بیرجند در محلِ تفرجگاه
 نگه داشت و خانمی که  خودش رو استاد پروازی دانشگاه بیرجند معرفی می کرد از اتوبوس پیاده شد و
 بـــر خـــاک خضـــری بوســه زد ،
این حرکت اونقدر برای بنده و دوستان جالب بود که همواره از مقابل ذهنم میگذره ؛
خانم دکتر به دوستان می گفت ؛ علی رغم اینکه بنده باید از هواپیما برای تردد به بیرجند استفاده کنم،
ولی  بخاطر عطرِ معنوّیتی که از این شهر به مشامم میرسه 16ساله که از این مسیر با ماشین
تردد می کنم و نمازم رو در این شهر میخونم . !

" تصاویر ذیل ، یک ساعت قبل از افطار "
ممنونم از دوست عزیزم هادی یعقوبی بابت ارسال تصاویر

چشمه هایی از عمران در شهر . . .

با تشکّر از دوست عزیزم ابوالفضل حسینیان بابت ارسال تصاویر

پایان جام رمضان( بخش نیمبلوک) در رشته فوتسال

جام رمضان در سالن الغدیر شهر خضری دشت بیاض با قهرمانی تیم فوتسال بخشداری نیمبلوک و

نایب قهرمانی تیم بانک صادرات خضری به کار خودش پایان داد . . .

ضمن تشکر از هیئت برگزاری این جام لازمه چند نکته ای رو یادآوری کنم :

این جام برگزار شد ولی متاسفانه تبانی و اخلاق غیر ورزشی باعث نارضایتی برخی تیمهای بخش نیمبلوک شد به گونه ای که
کاملا اهداف اصلی این جام زیر سوال رفت و وحدت که مهمترین اصل در این گونه بازیها به شمار میرود دچار نوعی چالش گردید .
برخوردهای ضعیف و دور از شأن برخی افراد که جایگاه اجتماعی نسبتا مطلوبی رو دارن باعث شد تا چهره ای کاملا متفاوت با قبل
از این دوستان در ذهن هواداران فوتسال شهرمون شکل بگیره .
ای کاش منبعد یا چنین جامهایی برگزار نگردد یا اگر قرار به برگزاری شد حتما موازین اخلاقی و انسانی در اون لحاظ شود .
خارج شدن اکثر هواداران از سالن ورزشی قبل از شروع مراسم اهدای جام نشون داد که داوری هم دچار ضعف نسبی بوده که
باید در انتخاب داور هم دقت بیشتری میشد .
در هر صورت از دوستان عزیزم : ابراهیم قلی زاده (مسئول هیئت فوتبال) و حسین زارعی که حقیقتا زحمات زیادی رو
متحمل شدن سپـــــاسگـــزارم .
لازمه از جناب آقای محمدشریف گلچین بخشدار محترم بخش نیمبلوک هم بابت حمایت از تیم بخشداری و تیمهای دهیاری های
سطح بخش هم تشکر ویژه ای داشته باشیم .

اقدام بدون برنامه ریزی ، دلیل هر شکست است .

 چند وقت قبل در اثر عدمِ رعایت مقررات و بی احتیاطی ، سانحه ای در محلِّ یکی از دوربرگردونای شهر

اتّفاق افتاد و متاسفانه یکی از همشهریان جان خودش رو از دست داد . . .

بعد ازاین اتّفاق ، کارشناسِ نابلدِ شورای ترافیک در یک اقدامِ مبتدیانه و عجولانه دستور به بستنِ همهٔ

دوربرگردونای بلوار امام خمینی داد و درحقیقت راحت ترین تصمیم در این خصوص  رو اتّخاذ کرد . . .

یعنی واقعأ هیچ راه بهتری وجود نداشت که شورای محترم و شهردار معزز به این کارشناسِ ترافیک پیشنهاد کنند !!!

شما با بستن این بریدگیها چند اشتباه بزرگ رو مرتکب شدید :

 اولاً اینکه به شعورِ مردم بی احترامی کردید .

ثانیا اینکه تردد از مسیرهای خلاف رو افزایش دادید .

ثالثا اینکه بخاطر یک اشتباه شخصی،همهٔ اهالی رو تنبیه کردید .

رابعا اینکه به صورت محسوسی به افزایش مصرف بنزین کمک کردید .

خواهشا تصمیماتی رو  که در خصوص  ترافیکِ شهر گرفته میشه کاملا کارشناسی کنید .

" روی تصاویــر کلیکــ کنینـــ "

به بهانهٔ پاسداشتِ فداکاریهای ناخدا دوّم تکاور "عباسِ بذرافشان"

اون روزا کشورمون درگیر جنگ و جهاد بود . . .

یه عدّه ای توفیق پیدا کردن تا در آوردگاهِ دفاع مقدّس دشمن رو پس بزنن تا یک وجب از خاکِ مقدّسِ ایران عزیز،

بدستِ دشمن بعثی نیفته و با غیرتِ خودشون عزّت و آبروی وطن رو حفظ کردند ؛

آقای بذرافشان هم که با عشق و علاقهٔ خودش به استخدام یگانِ نیرو دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران دراومده بود،در مدّتِ

بیش از شش سال حضور در جبهه ها،بارها در عملیات های مختلفی حضور یافت و ارادتِ خودش رو به خاک وطن نشون داد .

ایشون در سال پنجاه و هشت به فرمان امام جهت سرکوبی اشرار کردستان به اون منطقه اعزام شد و در این عملیات با

دکتر چمران هم ملاقات داشت ؛

تعـــدادی از عملیــّـات هـــای ایشــون :

آزادسازی خرمشهر - انجام عملیات های پدافندی با تکاوران دریایی در مسیر آبادان به ماهشهر ؛

پشتیبانی و عبور نیروها از رودخانهٔ کارون - عملیات مروارید وانهدام سکوی البکرو الامیه ؛

عملیات مین ریزی در آبهای مسیرِ کشتی های بعثی و . . .

خلاقیتِ ادبیِ " استاد عبدالله حیدری " در موردِ باغ سرکاری خضری

شعرِ زیر رو با لهجهٔ زیبای خضریایی قرائت کنین تا شاید خاطراتِ باغ زیبا و سرسبزِ سرکاری خضری،
 چند لحظه ای براتون تداعی بشه . . .

                                                                     بـــاغ سرکَـــــری

                        باغِ سرکَری گُلم روزِ تو  شو(شب)شُـو پنـدَری               قلبِ مَ از حـــال و روز تو دِ تو(تب) شُـو  پندَری

                  مشکلِ تو خود نَمَیی بُـو  بــه چشــــمِ مردمـا               تاکه مَستی خور نِشو دی قحطِ اَو (آب)  شُو پندری

         

فصل ارادت

نسیمِ خوشِ عبودیّت از کوچه باغهایِ رمضان در حال عبور است وبندگانِ راستینِ الهی با استشمامِ آن،غبارِ تیرگیِ غیر خدا

را از وجودشان می زدایند . . .

آری فرشتگانِ قدر در حال ثبتِ مقدّس ترین لحظه های عاشقی هستند ؛ لحظه هایی که وسعت ثوابشان از هزاران شب

می گذرد و در این میان ناب ترین صحنه ها از آنِ بندگانیست که در طریقِ عبادت ،کریمانه وخضوعانه مهرِ رمضان را

درک می کنند .

ای کاش سهمِ بندگی ما از این رمضان به گونه ای باشد که کارنامه ی عاشقیِ مان از نگاهِ فرشتگانِ مقرّب،تیک ارادت

خورده باشد و درپایانِ سی فصلِ غفران و عرفان در پیشگاهِ باری تعالی سربلند باشیم نه سر افکنده .

این روزها قلبهای ما به سمت خداست و او از دریچه ی کرامت و رحمانیّتش اعمالِ ما را نظاره می کند،مراقب باشیم که

نیّت هایمان مطابقِ نگاهِ او باشد تا سحرگاهان را دریابیم و با زمزمه الغوث الغوث نگاهش را متوجّه خودمان کنیم . ان شاالله

حسن خسروی خضری95/04/06             

گفتم : چقدر احساس تنهایی می کنم / گفتی : من که نزدیکم ! (بقره آیه ۱۸۶)

برنامه شبهای احیا در مسجد امام حسین خضری(کلیک کنین)

نیکوکاری از آسمانِ عطوفت شما می بارد و مهربانی دست به دامان شماست . . .

 

 " هیئت امنای محترم درمانگاه خیریه :
حجه الاسلام و المسلمین مدنی  و آقایان
 حاج حسین جهانبخش (عضو محترم شورای شهر مشهد) ،سیدمحّمدموسوی (مدیرکل محترم  زندانهای خراسان رضوی)
اسماعیل قلی پور،محمد حسینیان،حجه الاسلام محمدامیری،دکتر محمد سالاری،محمدحبیبی مشهد،
علی حیدری اوقاف و محمود آسایی
................................................................................................................................

با تشکر از آقای محمود آسائی عزیز بابت ارسال تصاویر

ای کاش میشد با تو قرآن سر بگیرم . . .

اختتامیهٔ جام والیبالِ رمضان95 با قهرمانی " تیم شرکت سهامی زراعی شهر نیمبلوک "

جام رمضان (رشتهٔ والیبال) باشور و نشاط خوبی برگزار شد و بالاخره دیشب با قهرمانی تیم خوش اخلاق و منسجمِ

شرکت سهامی زراعی شهر نیمبلوک و نایت قهرمانی تیم شرکت سهامی زراعی خضری پایان یافت . . .

آقایان حسین خسروی و کربلایی علی حیدری زحمات زیادی رو برای جون گرفتنِ این جام بر دوش کشیدن  ؛

واژه های محبّت آمیز و وحدت آمیزی که با عشقِ خاصی از زبانِ کربلایی تراوش می شد،شور و هیجان مسابقات رو

دوچندان کرده بود و این کلمات در بازی فینال رنگ عمل به خودش گرفت و قلبهایِ خضری و نیمبلوک رو که تشنه رفاقت بودن

بسان سالهای نه چندان دور بهم گره زد . . .

امیدواریم منبعد شرکت سهامی زراعی خضری هم حمایت بهتری از تیم والیبال داشته باشه تا با انسجام بهتری شرکت کنند !

حضورِ مسئولانِ ورزشی شهرستانِ قاینات هم در این مسابقه قابل توجّه بود که تا پاسی از شب جوِ پر سرو صدای سالن رو

تحمل کردند و این قابل تقدیره . . .

"روی تصاویــر کلیکــــ کنینــــ "

دلتنگِ برف های سپید و آبادم /متنفِّر ز هر چه فولادم . . .

فراوانی آب ، تنهــا یک توهّـم است ؛

در فاصلـه زمانی که شمــا این پیــام را می خوانیــد 

یک کودک بر اثـر تشنگی جـان خـود را از دست داد . . .

" قاینــات را  دریابیـــد "

حاشیه های شب پانزدهم رمضان در مسجد امام حسین (ع)

امشب صفحهٔ پانزدهم از صحیفهٔ ارادتِ اهالی خضری به زیباترین شیوه در مسجد امام حسین(ع) ورق خورد و

میلاد امام حسن مجتبی(ع) به نحوی شایسته گرامی داشته شد . . .

حضور چشمگیر همشهریان عزیزم (بیش از هزار نفر) واقعاً قابل تحسین بود .

" روی تصاویــــــر کلیکــــــ کنینـــــــ "

ضیافتِ افطارِ "ستاد نمازجمعه خضری دشت بیاض" در مسجد جامع خضری

ضمن تشکّر از حضرت حجه الاسلام والمسلمین مدنی

واعضای محترم ستاد نماز جمعه شهر خضری دشت بیاض

 "روی تصاویر کلیک کنین "

 

جوانى یک پدیدهٔ درخشان و یک فصل بی بدیل و بی نظیر از زندگى هر انسانى است .

 

 

   

همیشه خاک گلدونی باش که وقتی سرش به آسمون رسید یادش نره ریشه اش کجاست !

به سفارش حاج حسن رمضانی محلِّ مزارِ عالم ربانیِ شهرمون‌" مرحوم شیخ قطب " توسط محمدآقای رمضانی بازسازی شد؛

" امیدواریم این قدمِ خیر مقدّمهٔ قدمهای بزرگتری باشه برای زنده کردن نامِ این عالم ربّانیِ شهرمون "

" روی تصـاویـر کلیکــ کنیـنـ "

عبادت بجز خدمت خلق نیست " آقای گلچین عمرتان شریف "

بهزیستی خضری دشت بیاض هم با اعتباراتش رفت تحت نظر قاین !!

بهزیستی خضری دشت بیاض که یکی از مهمترین ادارات شهر و بخش نیمبلوک به حساب میاد و قریب به

ده ساله که خدمات شایسته ای رو به اهالی محروم بخش ارائه میکنه این روزا حال خوشی نداره  . . .

این نمایندگیِ مستقل علی رغم اینکه در یک ساختمان نوسازِ ملکی با ده کارمند به صورت فعّال داشت به

کار خودش ادامه میداد بطور ناگهانی در یک اقدامِ از قبل سازمان یافته و بدور از شئوناتِ انسانی و سازمانی، به یک

نمایندگیِ وابسته تبدیل شد و قرار شد فعالیت خودش رو تحت نظر اداره بهزیستی قاین ادامه بده و متاسفانه اعتباراتِ

این نمایندگی هم به قاین انتقال یافت .

من نمیدونم واقعا توی این شهرستان چه خبره که هرکی بیکار میشه میاد سراغ مظلومیّت خضری دشت بیاض و از

صداقت و سادگی مسئولینش سوءاستفاده میکنه  . . .

واقعاً مردم خضری دشت بیاض و بخش نیمبلوک باید دلشون به چی خوش باشه ؟؟؟!

بنده علی رغم احترامی که برای همه مسئولین شهر قائلم باید برای هزارمین بار اعتراف کنم که جای شخصی همچون

علی باقری درخضری دشت بیاض به شدّت خالیه،مسئولین قاینی از ترس و جذبه مهندس باقری هیچوقت بخودشون

جرأت ندادن بیان سراغِ ادارات خضری دشت بیاض . . .

مسئولینِ محترم ؛

هنرِ مدیریّت در این نیست که فقط پول رو از حساب بردارین وخرج کنین ؛ اینکار رو هر انسان مبتدی میتونه انجام بده ؛

هنرِ مدیریّت این نیست که به جای خدمت به مردم به فکر پاداش پایان سال باشین ؛

هنر مدیریّت اینه که عاشقانه و جسورانه برای شهر دل بسوزونین و در راه خدمت به مردم از کوچکترین قدمی پرهیز نکنین .

انتظار ما از بخشدار محترم جناب آقای گلچین ،شهردار محترم جناب مهندس دشتی،اعضای محترم شورا و

ریاست محترم بهزیستی جناب آقای بسکابادی و سایر مسئولین اینه که با تمام وجود از حقّ شهروندان دفاع کنن نه اینکه

با حرف زدن و قولهای رؤیا گونه مردم رو دور بزنن .

" حداقل با حجه الاسلام مدنی همراه باشیم "

بقایای روستای بادامک در گذر زمان

صبح شوگیر به اتّفاق آقای حسینیان برای گَـوِه زدنِ تخمِ خربزه و هندونه جهتِ کشتِ دیمه ، از محدودهٔ خضری خارج شدیم . . .

پس از اتمامِ کار،حدود ساعت 10 صبح برای رفعِ خستگی سری به روستای تاریخیِ بادامک زدیم که در امتدادِ زمان از اون

بجز بقایای خانه های قدیمی چیزی باقی نمونده بود ؛

بادامک ؛ تنها دلش به چنار کهنسالش خوش بود که همچون گذشته با هیبت و عظمت نشون می داد .

قناتِ بادامک توانِ نفس زدن نداشت و نشونی از اون قناتِ سرزنده و با نشاط در چهره اش دیده نمی شد ؛

با وجود اینکه از سرسبزی و شادابی بادامک اثر چندانی نبود،ولی خانه هایی رو دیدیم که از پسِ زلزله و خشکسالی ها

هنوز حرف های زیادی برای گفتن داشتن و میشد قدمت و زیبایی تاریخ رو از در و دیوارهای اونا فهمید ؛

در تصاویر ذیل تنـور قدیمی که تارعنکبوت بسته و لـون(محل نگهداری احشام) و خُمـره ای که بجای سیلو از اون

برای نگهداری گندم وجو استفاده میکردن و از کاهگل درست شده بود در نوع خودش جالبه . . .

خونه ای هم که بنظر می رسید متعلق به یکی از بزرگانِ بادامک بوده و از چندین ایوون و اتاق تشکیل شده بود در تصاویر

قابل رؤیته /.

اتت

پروازِ غمبارِ "دو مادر" از شهر آرزوها

برای رسیـدن تـا بـه کبـریــــا ،

باید نـه کِبــــر داشت ، نه ریــــا ؛

دلم برای علی جمعه پورکاظمی می سوزه ،در یک اتّفاقِ غمبار

دو کبوترِ زندگیش رو از دست داد ؛

همسر و دخترش در حالی به آسمونِ ارادت پرواز کردن که هیچ یک از

همشهریان رو باورِ فراق نبود و بُهت همه رو فرا گرفته بود ؛

 چندی قبل همسرش به یک بیماری لا علاج دچار شده بود و بعد از جوابِ پزشکان

به امامزاده عبدالله کارشک متوسل و دخیل شد که به حالتی معجزه وار شفا

پیدا کرد و همهٔ پزشکان رو به تعجّب واداشت . 

ولی چرا باید بعد از این اتفاقِ معنوی در یک سانحه رانندگی دار فانی رو وداع بگه ؟

حتماً حکمت الهی داخلِ قصّه شده و تسلیم شدن در برابر حکمش یک امرِ مطلقه .

باید به خودمون بیایم،مرگ خیلی بیشتر از اون چیزی که بهش فکر می کنیم به ما

نزدیکه و سایه به سایهٔ ما در حرکته ؛

صدقات،خیرات،انفاق،اخلاق،احسان و اعمال رو هر روز باید بیشتر تقویت کنیم،

بخدا فردا خیلی دیر خواهد بود " همین امروز "

کمی زندگینامه مرحوم حاج آقای بهجت رو مطالعه کنیم،وای که چقدر شبِ اوّلِ قبر

سخت است و طاقت فرسا،آنگونه که حضرت رسول هم از آن اضطراب داشت .

خداوند با بلایای طبیعی،مرگ و بیماری همهٔ ما را آزمایش خواهد کرد،

با دعاهایمان آن را به تاخیر بیندازیم " الهی العفو "

 . . . روی تصاویــر کلیکــــ کنینــــ . . .

آنچنان زی که بمیری ؛ برهی/ نه چنان زی که بمیری ؛ برهند ...

یکصدو بیست وپنج روز ، گذشته از روزیکه / قلبِ منو اهالی ، سردشد و تیکه تیکه

خدای مردم شناس ، بابا رو برد به جنّت / ما موندیمو غصّهٔ ، ثانیه های حسرت

اون روز هنوز یادمه ، اون خبرِ ناگوار / با مادر و بچّه ها ، شدیم به ماشین سوار

مادر تو اوجِ ایمان ، می داد به ما دلداری / ولی کنارِ چشماش ، اشکِ عطا بود جاری

رضانژاد گفته بود ، بابا حالش خرابه / گمانِ اینهم نبود ، که باباجون  "جوابه "

وقتی رسیدیم اونجا ، رضا منو بغل کرد / دستِ منو گرفتو ، یه جور دور از محل کرد (رضا رضانِژاد)

گفت که حسن صبور باش ، قسمتِ ما همینه / بابات نفس نداره ، دیدارِ آخرینه

قلبم نزَد یه لحظه ، صدام به آسمون رفت / تو آغوشِ مادرم ، گفتم که بابا جون رفت . . . !

اشکای ما چشمه شد ، چشمهٔ داغِ بابا / عطا محمّدم کو ، زوده فراقِ بابا

پدر میونِ راه بود ، راهی که دوس داشت بره / راهی که پشتیبانش ، روضه های مادره

آی بچّه های خضری ، خوب بودنو حس کنین / دلهاتونو با حسین ، راهیِ مجلس کنین

نمــاز فراموش نشه ، روزه تا افطار کنین / با خُلقِ نیکو هَمَش ، خدا رو تکرار کنین

نزدِ علی جمعــه ها ، برین و باور کنین / دنیا نداره عمری ، بوسه به مادر کنین

قرائت فاتحه برای شادی روحِ همه درگذشتگان بویژه مرحوم خانم لعل و دختر بزرگوارشون

(" دو مادر مهربون و با ایمان " )

اولین شب از جام رمضان در خضری دشت بیاض

برای رؤیت تصـــاویر درسایــز بزرگتــر روی اونـا کلیــک کنیـــن









لازم به ذکره که جام رمضانِ امسال هم با استقبالِ خوبِ تیمهای بخش نیمبلوک روبرو شده و

هم اکنون با حضور25 تیم در دو رشتهٔ والیبال و فوتسال در حال برگزاریه . . .

مراسم جزء خوانی قرآن کریم به صورت ترتیل در مسجد امام حسین خضری

با همکاریِ

اداره اوقاف و امور خیریهٔ شهر خضری دشت بیاض ؛

هیئت امنای مسجد امام حسین(ع) و انجمن جوانان خضری ؛

مراسم تفسیر و جزءخوانی قرآن کریم با حضور خیل عظیمی از همشهریان عزیز هرشب راس ساعت 9 تا 10/30 در محلِّ

مسجد امام حسین(ع) خضری برگزار می گردد .

استقبال خوبِ همشهریانِ رمضانی باعثِ دلگرمی همهٔ برگزارکنندگان این مراسم شده و ازین بابت خداوند متعال را شاکریم .

برای یوسف شدن باید قید زلیخاها را زد ! عزیزِ خدا شدن بها دارد "رمضان بر شما مبارک "

خدایا کمک کن چترِ گناه را در بارانِ رحمتِ رمضانت بسته نگه داریم ...

آری ؛ چترها را باید بست ، زیر باران باید رفت ...

"روی تصــاویـــر کلیــک کنیـن "

 

روزهای آفتابی را از قاصدکهای خوش خبر شنیده ام . . .

                                                       "روی تصـــاویـــر کلیـکــ کنینــــــ "

                         

پدر ؛ شادی تموم شد تو " غمِ تو "

ماه رمضون از راه رسید و یادِ پدر بیشتر از گذشته در مسجدِ امام حسین خضری احساس میشه .

ولی خوشحالیم ؛

خوشحال از اینکه بابا از جایگاه خوبی برخورداره و فرشته های الهی هواشو دارن . . .

چند وقتِ پیش حکمِ دکتر حسین برای معاونت دانشکده برق شاهرود بهش ابلاغ شد ،

بابا هم طبق دعاها و خواستهٔ دکتر، شب به خوابش میان و بهش تبریک میگن و این نشون میده که روح بابا جاریه /.

پریشب هم سیّد . . . خواب دیده بود که بابا با چهره ای نورانی و لباسی روشن نگهبان یک باغ بسیار زیبا و سرسبزه /.

دلنوشته ای از دکتر حسین خسروی(معاونت دانشگاه صنعتی شاهرود) :

سال تازه ای از راه رسید ؛ سالی که برای من با تلخیهایی شروع شد که در نگاه دقیق‌تر، این تلخیها شامل الطافی

از جانب پروردگار است . شاید سال گذشته در چنین روزهایی هیچ وقت فکر نمی کردم که در سال ۱۳۹۵ خودم و همسرم

از نعمت پدر محروم شویم…

هنوز تازه از مراسم چهلمین روز پدر عزیزم برگشته بودیم که داغ تازه ای بر دلمان نشست و پدرخانم عزیزم پس از تحمّلِ

رنج سخت بیماری قلبی، در سالروز ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در سن ۵۹ سالگی به رحمت خدا رفت و

خاندانی را مصیبت زده کرد… خداوند هر دو عزیز را سر سفره اهل بیت مهمان کند ان شاءالله .

نثار روحشان فاتحه ای قرائت کنیم.