کدورتِ ذهنمو،با واژه رنده کردن
حسن خسروی خضری (شهرآرزوها) | دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۱۷ ب.ظ
امید رو پیدا کردم،تو کوچه های ذهنم
بازم نشست تو رؤیام،ترانه های شبنم...
تو آسمون قلبم، گم شده بود ستاره
با حرفای قشنگت، برگشته اون دوباره
فک نمی کردم اینجور،دلمو بهاری کنی
با شعرای قشنگت،اشکامو جاری کنی
خضری نه شهر من نیست،دنیای زندگیمه
واسۀ زنده موندن،اون بهترین حریمه
یه وقتایی قلب من،کمی قلوره میشه !
برایِ درکِ خضری،راهیِ سوره میشه
چندتانظر، چه زیبا،قلبمو زنده کردن
کدورتِ ذهنمو،با واژه رنده کردن
.
.
.
تو شعرِآرزوها،خضری یه رنگِ نازه
با همه نامردیا،بازم داره میسازه
آسمونِ شهرِمن،نه رنگِ ارغوانه
نامردی رو میشه دید،تو سریالِ زمانه
برای شیـــرِ خضـــــری،دعا کنین همیشه
قلب اونو شکستن،روبهکانِ بیشه!!!
- ۹۶/۱۱/۱۶