برگِ درخت گیلاس ، سجده به جانماز کرد
حسن خسروی خضری (شهرآرزوها) | چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۵:۰۹ ب.ظ
پامو برهنه کردم ، توی خزان دویدم
تویِ خیابون مهر ، یه برگِ زرد و دیدم
توی نگاه اول ، دیدم حالش مریضه
گفت که دارم میلرزم ، حال و هوام پائیزه
دوست ندارم هوا رو ، زیادی خشک وسرده
حالِ درخت گیلاس ، این روزا خیلی زرده
گفتم بهش با احساس ، بیا بریم یه جایی
جایی که میشه خندید ، رو شونۀ رهایی
اونجا یه شهر سبزه ، حال و هواش بهاره
تو شهر آرزوها ، خدا هواتو داره
باد خزان سر رسید ، برگو با شاخه برداشت
تو شهر آرزوها ، اونو توی زمین کاشت
نسیم اومد کنارش ، برگو یوشی ناز کرد
برگِ درخت گیلاس ، سجده به جانماز کرد
گفت به خدایِ خضری ، اینجا چقدر عزیزه
توی دلِ قهستان ، پدیدۀ شاندیزه !
- ۹۶/۱۱/۰۴