لحظه ها میگذرند،گرم باشیم پُر از فکر و امید،عشق باشیم و سراسر خورشید ...
حسن خسروی خضری (شهرآرزوها) | يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۱۲ ب.ظ
به هر گوشۀ خضری دشت بیاض که نگاهی می اندازم میتونم بقچۀ امید و لبخندم رو به راحتی از لحظه های ناب پر کنم ؛
وای خدای من ؛ تو چه کردی با سرزمین آب و آفتاب . . .
شکوفه های امید بخشی که هرکدومشون به تنهایی میتونن درخت تنومندِ آرزوهامونو در مسیرش به آسمون،امیدوار کنن ؛
یقین دارم که فرشته های الهی بخصوص راگول،کاملاً نگاهش به لحظه های شهرآرزوها دوخته شده و داره اونا رو انسجام میده . . .
اینجا همه چیز داره طبق یـه هماهنگی ناخواسته جلو میره و روز به روز این اتّفاقاتِ مثبت و شیرین،بیشتر قابلِ لمسه ؛
آفریدگارا؛شهر ما داره در جغرافیایی ادامۀ حیات میده که گاهاً نگرشهای منفیِ عدّه ای نسبت به فرشته های این شهر،ما رو عذاب میده
ولی از اینکه تو اینقدر هوامونو داری خوشحالیم . . .
- ۹۶/۰۵/۰۱